یاد داری گفتمت یک داستان . قصه ای بود از زمانی باستان !
زآن همه همکار خوب و خوش سخن . از اداری گفتم و تولید و فن
صادقی و جانفدا را یادت است ؟ . زآن همه یاران بگو کی یادت است؟
از حسین سالم و هادی بگم زآن دو مانده یاد و یک دنیای غم
مابقی هستند و برخی رفته اند . بهر خود یار دگر بگرفته اند
گفت با من هر چه آمد بر دهان . آنکه رفت و شد ز آن نا محرمان
چون منافی جای رکنی را گرفت . طراحان فرمان تولید را گرفت
بخش مالی را اصیلی حاکم است . واحد ممتاز هم با خادم است
خط آب و مردمش با شاهبخش . بوژ مهرانی خرید و هم به پخش
گفتمت برگیر چشمت آن زمان تا نبینی این بد ترکیبمان
واحد فنی که لاغر تر شده . شکل گرجی هم بد از بدتر شده
این همه گفتم ز یاران هر سخن . چون مهندس صنعتی گفتش به من !!
درباره این سایت